نویسنده: محمد حسین تیرآور
آیا در روزگار اخیر، باید از مفاهیم غیر‌مقبولمان فرار کنیم؟

«در خانه کتابی خوانده‌ام. احساس باسوادی و مهم‌بودن ملموس شده است در وجودم.
کتاب را به جای آنکه در کیفم بگذارم، در دست می‌گیرم، به طوری که دیگران بتوانند آن را ببینند.
انتهای کتاب را با دست راست و پشت جلد را به پهلوی سمت راست و به کمربند خود می‌چسبانم تا اسم کتاب زیر دستم پنهان نشود. حالا نوبت به پیدا شدن بهانه است. در دانشگاه یا هررجای دیگر، در مقابل آشنایان خود راه می‌روم، حواسم را جمع کرده‌ام که نکند دستم کتاب را بپوشاند. اگر بتوانم جلویشان چند صفحه‌ای بخوانم که دیگر عالی است. بعد از مطالعه، کتاب را جلوی میزم می‌گذارم تا دوستانم کنجکاو شوند، این طور بهتر است.

کفش‌هایم نو هستند. از لای در می‌خواهم صحبت کنم؛ پایم را کمی جلو می‌آورم. مدام اما آرام به زمین می‌کوبم؛ بعید است به زمین نگاهی نکند.

فردا برای اجرا به یک جلسه در جمعی فرهیخته دعوت شده‌ام. درست است که قولی برای رفتن به کوه نداده‌ام، اما باید در گروه بگویم که «حیف کاش می‌توانستم فردا با شما به کوه بیایم، حیف» احتمالا سوال می‌شود که چه کار داری؟ و من هم می‌گویم: «یک اجرای کوچک در کنفرانس ….»
روزنامه را از کیفم بیرون می‌آورم، با اینکه صد بار یاداشتم را خوانده‌ام، مجدد جلوی دیگران می‌خوانم. اگر پرسیدند این چیست؟ می‌گویم: یادداشت یکی از دوستان است. خواستم ببینم درست چاپ کردند یا نه؟ بعد از این حرفم روزنامه را از دستم بگیرد و اسم نویسنده را ببینند عالی می‌شود.

فردا به سخنرانی پیش از خطبه‌ها دعوت شده‌ام. مانند صدها دانشجوی دیگر؛ درست است که صد است اما صد از میان چند نفر؟ متنم را هنوز آماده نکرده‌ام. تلفن را برمی‌دارم و به تک‌تک دوستان زنگ می‌زنم. صحبتی را پیش می‌کشم و در آخر می‌گویم: «وقت ندارم، شرمنده، در حال تدوین متن پیش از خطبه فردایم هستم»
چهره ای زیبا خداوند به من داده است، تصمیم گرفته‌ام عکس هایم را دور تا دور دیوار بیرونی خانه‌ام بچسبانم، هر روز یا دو روز یک‌بار. اگر بتوانم به غیر از عکس از خود، فعالیت‌ها یا برخی از لحظات طول روز را هم بگذارم بهانه‌های بیشتری برای چسباندن عکس پیدا می‌کنم. پنجره نه راهرو هم به بیرون دید کامل دارد؛ جای خوبی برای دیدن واکنش رهگذارن است.
»

اگر چند خط بالا جزئی از خاطرات کسی باشد که شما در حال خواندن آن هستید بعید نیست که نویسنده را با صفاتی چون «خودشیفته» «عقده‌ای» «بی‌جنبه» و یا «دچار کمبود » خطاب کنید. اما امروزه افعال فوق با صفاتی که ذکر شد همراه نیستند؛ به شبکه اجتماعی «اینستاگرام» نگاه کنید؛ همه آنچه گفت شد انجام می‌شود، با مخاطبی بسیار بیشتر، بدون آنکه سرزنشی از طرف خود یا دیگران به سمت فرد وجود داشته باشد.

شبکه‌های جدید تعاملی «فیسبوک» و به خصوص «اینستاگرام» کالبد جدیدی است که اجازه می‌دهد افعال مورد مذمت دیروز با معنایی غیر مذمت شده انجام شود. شما کتاب تازه مطالعه کرده‌تان را در شبکه اجتماعی خود برای همگان نمایش می‌‌دهید، اما احساس فردی را با نیت دیده شدن کتابش آنهم با یک عنوان دهان پرکن مانند «فلسفه فیلم» که در تلاش است تا دیگران را به تحسین و مهم جلوه دادن خود وادارد ، در خود می‌یابید؟ خیر، چنین احساس تحقیرآمیزی در کار نیست؛ شما می‌توانید در ذهن خود اسم این کار را «اشتراک محتوا» یا «معرفی کتاب» بگذارید. از صورتهای سخیف و پر مشقت قبلی هم خبری نیست و شاید رمز این پوشانده شدن معنای قبلی و تصوری مثبت، همین سهولت و سادگی، و شاید دلیل دیگر آن همه‌گیر شدنش و شاید علت دیگر، «کالبد» همیشه مورد تحسینی با عنوان «تکنولوژی» باشد. کارکردی با عنوان «اشتراک محتوا» یا «اشتراک لحظات» مختص به رسانه پرسرعت و پرجمعیتی مانند اینستاگرام به شما اجازه نمی‌دهد افعال مورد مذمت دیروزتان را با همان معنا همراه کنید. در این دست از شبکه‌های امروزی، مشقت پیدا کردن راهکار نمایش دادن «خود» و «ولع خودجلوه‌گری»، با زمان و هزینه‌ای کمتر و با عناوینی اتو شده‌‌ای مثل «اشتراک محتوا» یا «اشتراک لحظات» جبران می‌شود. کثرت جمعیت استفاده کننده از این شبکه، به ظاهر رفراندوم تایید کننده‌ای است که احتمال خطا کردن این تعداد را از ذهن دور، و تکنولوژی، پدیده همیشه مورد تحسین قرن حاضر که در این نوع از امکاناتش واژه «سهولت» را در دهان‌ها تکرار می‌کند، حدس خدشه پذیر یا عامل پوشش ضعف‌ها را از تصور افراد می‌گیرد.

این کالبد جدید به افراد اجازه می‌دهد آن خودی باشند که دوست ندارند بدان شناخته شوند، بدون ترسی از سرزنش یا تحقیر.

انتقاد از خلق معنایی جدید نیست، شکایت از تولدی است که معنای قبل را در عین زنده بودن قایم نگه می‌دارد، صفتی نمرده است که صفتی دیگر جایش را بگیرد. داستان غالب‌های جدید و حیات مجدد افعال ناپسند دیروز است، با ژستی اکتیو برای کاربر خود.

وقتی «کریستیانو رونالدو»، جوان پرتغالی‌ای که هر فصل حدود صد میلیارد تومان برای بازی در تیمش (۲۳ملیون یورو) دریافت می‌کند در صفحه شخصی اینستاگرامش، درحالی که نگاهش را از پنجره به آسمان بی‌کران چرخانده است، عکس نشسته خودش با شلوار جینِ از زانو پاره شده بر روی صندلی چرم کِرم هواپیما را منتشر می‌کند، کسی به خیالش احتمال شلخته بودن، بی سلیقگی یا فقر مالی بازیکن ۲۳ ملیون یورویی را نمی‌کند.

عملی که تا چند سال پیش و برای عمری دراز حتی با نگاه سختگیرانه به صورت قراردادی، شلختگی، بی‌سلیقگی یا منطقا نشانه‌ای از فقر و محرومیت به حساب می‌آمد و هیچ‌کسی خودخواسته تن به آن نمی‌داد، با پوششی جدید (مد) قابل استفاده شده‌اند، حتی برای یک جوان میلیاردر فوتبالیست که حتما به ظاهر خودش اهمیت ‌می‌دهد.
معناها در حال تغییر نیستند، اگر روپوش‌های جدید را در بیاوریم.
منبع مقاله : http://resanehenghelab.com